علیعلی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

پسر بارانی

اتفاقات که گذشت

مدتی هست که نرسیده بودم بیام واز احوالات خودم وخودت برات بگم خیلی خیلی بزگ شده ای 16شهریور اولین دندان پیدا شد یه کم اذیت کردی مارو ولی خوب فراموش شد هر گاه که لباس می پوشیم و از در میریم  بیرون شروع می کنی به دددددددگفتن کلی ماشین سواری وکالسکه رو دوست داری عصر ها یک وقتی به گشتوگذار می پردازیم البته وقت خیلی کم داریم شما هم عصر ها نمی گذارید بخوابیم کمکم داریم به این مدل زندگی عادت می کنیم سعی می کنم کارهای خونه رو به ترتیب اولویت انجام بدیم که البته شما در اولویت همه قرار دارید بابا هم خیلی در کارها من رو یاری میکند صبح ها پیش مامانی حمیده هستی خیلی برات زحمت می کشه خدا عوضشو بهش بده راستی دیروز برات عصاره گوشت درست ...
26 شهريور 1391

شش ماهگیت مبارک علی

سلام پسرم قند عسل 10روزی می شود که نرسیدم بیام الان دلایل نرسیدنم رو دونه به دونه برایت می گویم ماه رمضان که تمام شد چند روز تعطیل بودیم رفتیم قمصر وصفا خوب بعد نبود بک دیدنی از دوست وآشنایان شد .بعدشنبه 1شهریور رفتیم بهداشت واکسن 6ماهگی زدیم چند روزی حسابی من وبابا رو کلافه کرده بودی .یکم شهریور روز اول کاری من بعد از تولد شما بود خیلی برام سخت بود تا حالا نشده بود 7ساعت همدیگر رو نبینیم .چند روزی سر کار میروم ساعت 8تا 15ولی دیگه خیلی زیاد وقت برای کاری های منزل وآشپزی و....کم میاورم ولی چاره ای نیست خرج ومخارج زندگی بالاست برای ادامه حیات باید کار کنیم ششم شهریور هم تولد من بود که با اس ام اس های فروان از طرف دوستان وفامیل ...
8 شهريور 1391

شب 21ماه رمضان

علی با علی(ع) در دو دنیا محشور شوی شب 21ماه رمضان تصمیم گرفتم شما رو هم همراه خودم ببرم احیاوزیارت .مراسم احیا توسط بانوان در زیارت ولی بن موسی در راوند برگزار می شد چند سالی می شود که ما به انفاق مامانی وزن دایی و....می رویم اونجا شما در ابتدا بچه خوبی بودی وخوابیده بودی ساکت ومظلوم ولی از 50بند اول جوشن که تمام شد گرمای زیاد اذیت می شدی اومدیم توی صحن وحیاط زیارت کلی راه رفتیم ودعا رو از بیرون گوش دادیم تا اینکه با تلاش فراوان به خواب رفتی وموقع قران سرگیری خواب بودی وخلاصه خیلی سخت نبود بازم می برمت به شرطی که اذیت نکنی ها علی عزیزم این روزها صداهای که ما از خودمون در میاوریم شما هم به زبان خودت تکرار می کنی وبه ر...
21 مرداد 1391

شب های سرنوشت

شب های در طول سال هست که مخصوص گرفتن حاجت می باشد ولی این شب های که می خواهم برات بگم فرق  می کنی این شب ها شب نیست بلکه به روشنی روز شفاف ودرخشان که اگه این شب ها نبود ما شیعیان برای توبه وبخشش وطلب آمورزش دستمان کوتاه بود هر کسی که شیعه علی می شود ومحب ویار ودل داده راه این بزرگ وار می گردد در این شب های عزیز محبان به در گاه خداوند رفته ومعصومین وبزرگان را واسطه می کنند تا خداوند از گناهان آنها چشم بپوشد ودر سال جاری سرنوشت خوبی را برای انها رقم بزند من هم به احیا رفتم وکلی خواسته مادی ومعنوی کردم از جمله خواسته ها 1)سلامتی کلیه اعضای خانواده 2)آرامش در زندگی 3)قرب هر چه بیشتر به خدا وکلی هم تشکر ب...
19 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر بارانی می باشد