علیعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

پسر بارانی

روزهایی که گذشت

1391/5/6 0:10
نویسنده : پدر و مادر
318 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه این هفته ماه رمضان شروع شده بود من وبابا روزه می گرفتیم به همین خاطر خیلی وقت نداشتم بیام برات بنویسم

این چند شب که از ماه رمضان می گذرد زندگی برایم لذت بخش تر شده است یه اتفاقی رخ داده که احساس می کنم زندگیم شیرین تر وپر برکت تر شده وعلاقه ام نسبت به پدرت چندین برابر شده

البته این اتفاق یه راز یا بهتر برات بگم یه چیزی که بین مادر وپدر هست ولازم نیست فرزندان بدونن .

خدایا در این ماه رمضان دل همه رو شاد کن ومحبت بین زوجین رو زیاد کن

از خودت برات بگم

5ماهگیت تمام شده بردمت وزنت کردم 7600گرم بودی قدت هم 67سانت شده کارهای جدیدی می کنی بامامانی( مشکوله) میکنی

صدای مختلف از خودت در میاری وموقع غذاخوردن ما نمی زاری غذا به دل ما بچسبه انقدر که نق میزنی

هر وقت دایی حامد برات سوت میزنه توهم میخواهی براش سوت بزنی خیلی با نمک میشی

از مهمونی رفتن خوشت نمیاد وغریبی می کنی

دوست دارم پسر باهوش من ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

غزال
6 مرداد 91 11:34
الهی که همیشه خوشبخت باشین سه تاییتون. روزه هاتم قبول دوستم. مارو فراموش نکن موقع افطار. ماشالله به علی آقا که تپل مپل شده. بوس برای مادر و پسر
سارای محمدسجاد اینا
7 مرداد 91 1:58
سلام حمیده جون الهی بیشتر از این بشه محبتتون الهی محبتتون بشه بی نهایت الهی به ماندگار ها بپیوندید الهی پسرت بشه امید برای امامش و برای مادر و پدرش ..... تقبل الله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر بارانی می باشد